جدول جو
جدول جو

معنی وسیم کردن - جستجوی لغت در جدول جو

وسیم کردن
(فُ مَ دَ)
خوش منظرساختن. زیبا کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
گفت مژده تو را که عدل ملک
کرد عالم به خلق خویش وسیم.
عطأ بن یعقوب (از فرهنگ فارسی معین از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 480)
لغت نامه دهخدا
وسیم کردن
خوشگل کردن زیبا کردن خوش منظرساختن زیباکردن: (گفت: مژده ترا که عدل ملک کرد عالم بخل خویش و سیم) (عطا بن یعقوب)
تصویری از وسیم کردن
تصویر وسیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گسیل کردن
تصویر گسیل کردن
فرستادن کسی به جایی، روانه کردن، گسیل داشتن
فرهنگ فارسی عمید
نمایندگی دادن کارگزار برگزیدن نماینده بر گزیدن جانشین خود کردن قایم مقام ساختن، اختیاردادن بکسی تاامری رابرای وی انجام دهاد: (سلطان... عمیدالملک راوکیل کرد تا خواهر خلیفه را برای او خطبه کند)، کسی را به وکالت دادگستری انتخاب کردن، کسی را به وکالت مجلس بر گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجین کردن
تصویر وجین کردن
کندن گیاهان و علفهای هرزه از مزرعه و باغچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحیم کردن
تصویر لحیم کردن
پیوند کردن ظرف مسی و برنجی و ظرف فلزین شکسته را
فرهنگ لغت هوشیار
فرستادن روانه کردن: و متعوهن و ایشانرا چیزی دهید و تهی گسیل مکنید، مرخص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ریخت ساختن ساختن صورتهای مورد نظر نمایشنامه نویس بر روی چهره های هنرپیشگان مانند ریش گذاشتن ایجاد چین و چروک و یا آثار جراحت
فرهنگ لغت هوشیار
افراشتن به پا داشتن، استوار کردن، پنهان کردن نصب کردن بپا داشتن افراشتن، محکم کردن، پنهان ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
سترون کردن سترون کردن نازا کردن اخته کردن، بی حاصل کردن بی ثمر ساختن، عاری از میکرب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصیت کردن
تصویر وصیت کردن
اندر زدادن پنددادن: (آدم علیه السلام به شیث وصیت فرمود که این سخنان را نگاه دار و اولاد خود را به محافظت آن وصیت کن)، سفارش کردن بکسی یاکسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقیم کردن
تصویر سقیم کردن
ناقص کردن، معیوب نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
بخش کردن بخش کردن قسمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیم کردن
تصویر تسلیم کردن
وا گذار کردن سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیا کردن
تصویر آسیا کردن
خرد و آرد کردن غله و حبوب و مانند آن بوسیله آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتار کردن بندی کردن دستگیر کردن گرفتارکردن دستگیر کردن بحبس و بند در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسیع کردن
تصویر وسیع کردن
گشاد کردن پهن کردن فراخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسیل کردن
تصویر گسیل کردن
((~. کَ دَ))
فرستادن، روانه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسمی کردن
تصویر مسمی کردن
((~. کَ دَ))
معین کردن، گماشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
بخشیدن، بخش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترسیم کردن
تصویر ترسیم کردن
پنگاشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لحیم کردن
تصویر لحیم کردن
Weld
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضخیم کردن
تصویر ضخیم کردن
Pad, Thicken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
Partition, Ration, Segment, Divide, Quarter, Share, Split, Subdivide
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رسمی کردن
تصویر رسمی کردن
Formalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسیم کردن
تصویر ترسیم کردن
Delineate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسلیم کردن
تصویر تسلیم کردن
Surrender, Concede, Subdue
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لحیم کردن
تصویر لحیم کردن
soldar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترسیم کردن
تصویر ترسیم کردن
очерчивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسلیم کردن
تصویر تسلیم کردن
уступать , подчинять , сдаваться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
делить , разделять , разделить , распределять , сегментировать , подразделять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رسمی کردن
تصویر رسمی کردن
формализовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ضخیم کردن
تصویر ضخیم کردن
подстилать , сгущать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسلیم کردن
تصویر تسلیم کردن
zugestehen, unterwerfen, sich ergeben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
teilen, unterteilen, rationieren, segmentieren
دیکشنری فارسی به آلمانی